والمجیام، بومن و شارمن (۲۰۰۷) امکان استفاده از آموزش توجه در درمان توهمات شنوایی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی را که به مداخلهی روان شناختی پاسخ نداده بودند، بررسی کردند. این بیماران بهبودی قابل ملاحظه ای در علایم در نتیجه ی آموزش توجه نشان دادند، اما ماهیت طرح پژوهشی به دلیل فقدان خط پایه، نتیجه گیری کلی را دشوار می سازد. با این وجود، این یافته نشان میدهد که از تکنیک آموزش توجه می توان در مورد این گروه از بیماران نیز استفاده کرد و زمینه را برای مطالعات بعدی در این خصوص فراهم می سازد.
 
به طور خلاصه، داده‌های مربوط به اثرات آموزش توجه، در مورد طیف وسیعی از اختلال ها معتبر به نظر می رسد. اثر آموزش توجه به وضوح قابل تکرار است و نشان میدهد که تغییر مختصر در توجه به کاهش علایم اضطراب و افسردگی همراه است. به نظر می رسد این تکنیک بر نگرانی، نشخوار فکری و باورهای فراشناختی منفی تأثیر می گذارد. داده‌های برآمده از کارآزمایی های کنترل شده در حال حاضر محدود هستند، ولی یک مطالعه در مورد خود بیمارانگاری و مطالعه‌ی دیگر در مورد افسردگی چنین داده‌هایی را فراهم می سازند. این مطالعات نشان می دهند که آموزش توجه به تنهایی یا همراه با درمان متداول اثربخش است.
 
علاوه بر تکنیکهای درمانی متمرکز مانند تکنیک آموزش توجه، درمان فراشناختی شامل طیف وسیعی از راهبردهای درمانی اختصاصی است که به منظور تسهیل تغییر شناختی و هیجانی طراحی شده اند. این تکنیک ها بخشی از رویارویی مبتنی بر فراشناخت محسوب می شوند.
 
رویارویی مبتنی بر فراشناخت کوتاه و مختصر است، منطق فراشناختی روشنی دارد و از تکنیک هایی مانند متمرکز کردن مجدد توجه بر موقعیت و ذهن آگاهی گسلیده برای افزایش تغییر استفاده می کند. چه شواهدی وجود دارد که این رویکردها در مقایسه با رویارویی کوتاه صرف مؤثرترند؟
 
ولز و پاپاجورجیو (۱۹۹۹ الف) اثر نسبی رویارویی کوتاه مدت ارایه شده با منطق خوگیری را در مقایسه با رویارویی مبتنی بر منطقی که بر تغییر توجه از خود پردازش گری به جنبه هایی از محیط اجتماعی بیرونی تأکید می کند، مورد بررسی قرار دادند. بیماران مبتلا به هراس اجتماعی در وضعیت تغییر توجه در مقایسه با وضعیت رویارویی، در اندازه گیری های مکرر در طول مطالعه به طور معناداری کاهش بیشتری در اضطراب و باورهای منفی نشان دادند. این نتایج از تأثیر بیشتر رویارویی مبتنی بر مدل فراشناختی که در آن سبک توجه به منظور تسهیل یادگیری دست کاری می شود، حمایت می کنند.
 
فیشر و ولز (۲۰۰۵) در مطالعه‌ی ارزشیابی دیگری، اثرات نسبی رویارویی کوتاه مدت و جلوگیری از پاسخ مبتنی بر منطق فراشناختی در مقایسه با رویارویی و جلوگیری از پاسخ مبتنی بر منطق خوگیری را در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، مورد ارزیابی قرار دادند. رویارویی شامل گوش دادن مکرر به افکار وسواسی ضبط شده بر روی نوار صوتی بود. منطق خوگیری بر حفظ ارتباط با افکار به جای اجتناب از آنها از طریق خنثی سازی، تأکید می کرد، به گونه ای که بیمار متوجه کاهش اضطراب شود. منطق فراشناختی تأکید می کرد که بیمار معتقد است که افکار وسواسی مهماند و یک راه برای پی بردن به نادرستی این باور، کنار گذاشتن آیین مندی ها در پاسخ به آن افکار است. هر دو منطق به یک اندازه معتبر به نظر می رسند. اما رویارویی و جلوگیری از پاسخ مبتنی بر رویکرد فراشناختی، نسبت به وضعیت خوگیری، به کاهش بیشتری در اضطراب، تمایل به خنثی سازی و باورهای منفی منجر شد.
 
این یافته های اولیه، با این دیدگاه که تکنیکهای فراشناختی خاص، مانند متمرکز کردن مجدد توجه بر موقعیت و آزمایش های فراشناختی، می تواند تغییرات عمده ای در اضطراب و باورها ایجاد نماید، هماهنگ است. به علاوه، این اثرات را نمی توان صرفا به عوامل غیر اختصاصی مانند داشتن منطق معتبر و قابل قبول و انتظارات یا اثرات ناشی از رویارویی کوتاه با محرک های ترس برانگیز نسبت داد. به نظر می رسد اثر رویارویی مبتنی بر مدل فراشناختی فراتر از اثرات رویارویی کوتاه مدت به تنهایی است.
 
تاکنون چند مطالعه در مورد اثربخشی درمان فراشناختی انجام شده و مطالعات دیگری نیز در دست اجرا است. این مطالعات اثرات درمان فراشناختی را در اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، هراس اجتماعی، اختلال استرس پس از آسیب (PTSD)، اختلال وسواسی- اجباری (OCD) و اختلال افسردگی اساسی مورد ارزیابی قرار داده اند.
 
ولز و کینگ (۲۰۰۶) در یک کارآزمایی باز، بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بر اساس DSM - IV را طی ۳ تا ۱۲ جلسه درمان فراشناختی که هر جلسه ۶۰-۴۵ دقیقه طول می کشید، درمان کردند. نمونهی مورد مطالعه شامل بیمارانی بودند که از طرف پزشکان عمومی و روان پزشکان برای دریافت خدمات روانشناختی ارجاع شده بودند. پنجاه درصد بیماران بیش از یک تشخیص داشتند و ۴۰ درصد آنها ملاک های اختلال افسردگی اساسی را دارا بودند. هیچ یک از بیماران از لحاظ مشکلات محور ۲ غربال نشدند. طول مدت اختلال اضطراب فراگیر بیماران بین ۲ تا ۶۰ سال بود. نمرات پیش از درمان بیماران در مقیاس‌های اضطراب صفت و نگرانی، با نمرات بیماران در سایر مطالعات آزمایشی قابل مقایسه بود. همه ی بیماران در جریان درمان فراشناختی بهبود یافتند و این بهبودی چشم گیر و از لحاظ آماری معنادار بود.
 
در یک کارآزمایی تصادفی، درمان فراشناختی با آرمیدگی کاربردی در درمان بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مقایسه شد (ولز، ولفورد، کینگ، پاپا جورجیو، ویسلی و مندل، ۲۰۰۸). نتایج نشان داد که درمان فراشناختی در ایجاد بهبودی در اضطراب، نگرانی و باورهای فراشناختی منفی، به آرمیدگی کاربردی برتری داشت. اندازهی اثر درمان فراشناختی بسیار بزرگ بود و میزان بهبودی بر اساس تغییر ایجاد شده در اضطراب صفت، برای درمان فراشناختی پس از درمان ۸۰ درصد و در پی گیری ۶ ماهه، ۶۰ درصد و در ۱۲ ماهه، ۸۰ درصد بود. میزان بهبودی ارزیابی شده بر اساس پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا، در مرحله‌ی پس از درمان ۸۰٪ و در پیگیری های ۶ و ۱۲ ماهه به ترتیب ۷۰٪ و ۸۰٪ بود. این میزان از مجموع میزان بهبودی به دست آمده برای آرمیدگی کاربردی، شناخت درمانی یا درمان شناختی- رفتاری (CBT) در مطالعات قبلی بالاتر است (به فیشر، ۲۰۰۶، رجوع کنید).
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390